زمینه

فارسی

(زَ نِ)

اسم

1. سطح هر چیز.
2. متن هر چیزی مانند پردة نقاشی.
3. موضوع، سوژه.
4. طرح، نقشه.
5. موقعیت، وضعیت.

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

انگلیسی:plan

انگلیسی

theme

• terrain
• tendency
• sketch
• setting
• root
• groundwork
• ground
• design
• context
• conspectus
• basis
• base
• background
• survey
• plat
• wherein
• undertone
• underlie
• outline
• background reflection
• background program
• background processing
• predispose
• karyolymph
• scenario
• grillage
• blueprint