[go: nahoru, domu]


یاد باد آنکه ز ما وقت سحر یاد نکردبه وداعی دل غم‌دیدهٔ ما شاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلکرهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسدناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
سایه تا باز گرفتی ز چمن، مرغ سحرآشیان در شکن طرهٔ شمشاد نکرد


 این یک صفحهٔ کاربری ویکی‌پدیا است.